به گزارش گروه خواندنی های مشرق، پسر بچه 5/2 ساله با ضربات مشت و لگد مردي كشتهشد كه براي برقراري رابطه با مادر به محل زندگي او رفته بود. به گزارش خبرنگار ما، 16 مهر سال گذشته خادم امامزادهاي در ورامين به ماموران پليس خبر داد چند زن و مرد بدون داشتن جواز براي دفن جسدي به قبرستان مراجعه كردهاند.
زماني كه ماموران به محل رسيدند متوجه شدند دو زن و يك مرد در حال دفن جسد كودكي هستند كه جسم خونآلودش نشان ميدهد دچار جراحات عميقي شدهاست. ماموران بازپرس جنايي را در جريان قرار دادند و به دستور او هر سه متهم بازداشت شدند و جسد كودك نيز به پزشكي قانوني انتقال يافت.
زماني كه پليس متهمان را مورد بازجويي قرار داد هر كدام از آنها ادعايي را مطرح كردند و در نهايت دچار تناقضگويي شدند و يكي از متهمان به نام بلقيس جزييات قتل ابوالفضل، كودك 5/2 ساله را فاش كرد. اين زن گفت: ابوالفضل پسر من است من عاشق فرزندم بودم اما زندگي تلخ من او را هم بدبخت كرد. من با پدر ابوالفضل چند سال قبل آشنا شدم. هر دو ما معتاد بوديم، به همين خاطر هم خانوادههايمان ما را طرد كردند. اعتياد شوهرم آنقدر شديد بود كه ما نميتوانستيم خودمان را اداره كنيم. به همين خاطر من مجبور شدم كارهاي خلاف بكنم تا خرج مواد شوهرم و غذايمان را دربياورم.
مدتي بعد صاحب فرزندي شديم كه نامش را ابوالفضل گذاشتيم. اعتياد شوهرم شديدتر و شديدتر شد. من هم معتاد بودم اما نه به اندازه او. شوهرم هرچند وقت يكبار ما را ترك ميكرد و ميرفت. خانهاي نداشتم. نميتوانستم براي بچهام چيزي بخرم، به همين خاطر مجبور بودم تن فروشي كنم البته بيشتر با مردي به نام مجتبي بودم و سعي ميكردم تا وقتي كه مجبور نشدهام با فرد ديگري نباشم. آن شب هم براي اينكه از مجتبي پولي بگيرم و غذا بخورم با او رابطه برقرار كردم. او نيمهشب به خاطر صداي گريه بچه عصباني شد و پسرم را زد و باعث مرگ او شد.
بررسيهاي پليس نشان داد بلقيس با زني به نام رز كه او نيز زني خلافكار است دوست است و آنها با هم در يك گاوداري زندگي ميكردند. آنها نيمه شبها مخفيانه وارد گاوداري ميشدند تا شب را به صبح برسانند.
آن شب نيز با كمك مجتبي وارد گاوداري شدند و بعد از اينكه مجتبي مقدار زيادي شيشه مصرف كرد قصد برقراري ارتباط با بلقيس را داشت كه به خاطر گريههاي ابوالفضل نتوانست و كودك 5/2 ساله را به قتل رساند. مجتبي بعد از اعترافات بلقيس به قتل ابوالفضل اقرار كرد و گفت: شيشه كشيدهبودم و تحمل صدا را نداشتم و گريههاي ابوالفضل هم خيلي اذيتم ميكرد. براي اينكه بتوانم او را آرام كنم سرش داد زدم اما او بيشتر گريه كرد.
خيلي عصبي شدم، نميدانم چرا اين كار را كردم، فقط يادم ميآيد خيلي محكم او را زدم و بعد هم پسرك بيهوش شد. وقتي به خودم آمدم ابوالفضل مردهبود. من نميخواستم او را بكشم چون دوستش داشتم، بچه بانمكي بود. مجتبي گفت: وقتي ابوالفضل فوت شد بلقيس خيلي ناراحت بود. او خيلي گريه ميكرد، ما نميدانستيم بايد جسد را چه كنيم و با پيشنهاد من و كمك رز جنازه را به قبرستان امامزادهاي در آن نزديكي برديم و داشتيم زمين را ميكنديم تا آن را دفن كنيم كه يكباره خادم امامزاده رسيد و ما را ديد.
او در مورد اينكه چرا جسد را در گاوداري دفن نكردند گفت: صاحب گاوداري ما را ديدهبود و امكان اينكه دستمان روشود زياد بود، به همين خاطر هم تصميم گرفتيم در گاوداري كاري نكنيم. اظهارات مجتبي در مورد وارد آوردن يك ضربه به بدن كودك 5/2 ساله درحالي بود كه پزشكي قانوني اعلام كرد؛ ابوالفضل هدف ضربات مهلكي قرار گرفتهاست و شكستگي عميقي در ناحيه پيشاني اين كودك وجود دارد كه نشاندهنده برخورد جسم سخت به صورت اوست.
چشم راست اين كودك نيز تخليه شده و شكستگيهايي در منطقه قدامي قفسه سينه اين كودك ديده ميشود. در آخرين مرحله، ماموران پليس رز، دوست بلقيس را مورد بازجويي قرار دادند. او اتهام خود را قبول كرد و گفت: من در قتل نقشي نداشتم و بعد از قتل وقتي ديدم كه دوستم به دردسر افتاده است سعي كردم به او كمك كنم و بههمين دليل همراه او رفتم كه جسد را دفن كند. بلقيس مادر بيعاطفهاي نبود.
هرچند گاهي از دست بچه خسته ميشد اما اين به خاطر بيعلاقگي او نبود. به خاطر اين بود كه اعتياد داشت و پولي هم نداشت و پدر بچهاش هم به خاطر اعتيادش از او سوءاستفاده ميكرد. با تكميل تحقيقات و صدور كيفرخواست به اتهام قتل عمد براي مجتبي و معاونت در قتل براي بلقيس و رز و همچنين اشاره به زناي محصنه بلقيس پرونده براي رسيدگي به شعبه 71 دادگاه كيفرياستان تهران فرستاده شد.
قاضي عزيزمحمدي- رييس دادگاه- بعد از مطالعه پرونده به خاطر نواقصي كه در مرحله تحقيق در اين خصوص وجود داشت پرونده را براي برطرف كردن نواقص به دادسراي ورامين برگرداند و با برطرف شدن اين نواقص مجتبي، بلقيس و رز به زودي محاكمه خواهند شد.